ابعاد حج در قرآن (3)
ابعاد حج در قرآن (3)
4ـ بعد اجتماعى حج
اگرچه در گذشته و امروز تلاشهايي شده و ميشود تا حج را فريضه فردي قلمداد كنند، اما با توجه به آيات و روايات، فهميده ميشود كه حج مركز اجتماع مسلمانان است; زيرا اگر هدف، تنها انجام دادنِ مناسك و طواف گرد خانه خدا و... بود، چرا جايز نباشد در تمام سال انجام گيرد؟ چه لزومي داشت كه همه مردم مكلّف باشند در مقطع زماني خاص، در يك نقطه جمع شوند و در آن ايام هم در اجتماعات يك روزه و يك شبه و سه روزه گرد هم آيند تا شاهد منافع خود باشند; لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ[2]؟ پس منافعي كه مسلمانان بايد شاهد آن باشند، منافعي است كه با حيثيت تجمّع مردم و حالت اجتماع ارتباط پيدا ميكند و حتي ميشود گفت كه اگر از اين اجتماع، فايده عمومي بهدست نيايد، مقصود حاصل نخواهد شد.[3]
«يكى از امتيازات مخصوص به حج اين است كه خطاب در آن، متوجّه عموم مردم است; «اى ابراهيم، در ميان مردم، براى حج اعلام عمومى كن.[4] براى خدا بر مردم است آهنگ خانه او كنند. همانا نخستين خانهاى كه براى مردم قرار داده شده، سرزمين مكّه است.[5]به خاطر بياوريد هنگامى را كه خانه كعبه را محلّ بازگشت مردم قرار داديم;[6] خداوند كعبه را كه خانه محترم است، وسيله اى براى اقامه امر مردم قرار داده است.»[7]
اينگونه آيات و روايات، دلالت روشن بر «بُعد اجتماعي حج» دارد وگرنه اگر حج فريضهاي فردي بود، لازم نبود اين همه روي كلمه «الناس» تكيه شود. همچنان كه لازم نبود مردم از راه دور و نزديك با هر وسيله ممكن، در زمان و مكان معين، گرد هم جمع شوند تا اين فريضه الهي را با بهطور جمعي انجام دهند. اگر ثمره و بهره حج فردي بود، چرا فرمود: «پس از همانجا كه مردم كوچ ميكنند، كوچ كنيد»[8] اين آيه ميرساند كه حج مركز اتحاد مسلمانان است و هيچ كس حق تكروي و دوري از اجتماع مردم را ندارد; زيرا كه حج افزون بر اين كه فريضهاي فردي است، همچنين فريضه جمعي است و ثمره و منفعت آن، به تمامي مسلمانان برميگردد.
با عنايت به عموميت دعوتِ وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ و اطلاق «منافع» و تفسير امام رضا عليه السلام مبني بر اينكه منافع حج، افرادي را كه در مراسم حج نبودهاند، در بر ميگيرد. ميشود ادعا كرد كه قدر متيقّن از منافعي كه بر مراسم با شكوه حج مترتب ميشود، همان «منافع عمومي و اجتماعي» حج است.
همچنين قدر متيقّن از قِيَاماً لِلنَّاسِ... در آيه مباركه جَعَلَ اللهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ قِيَاماً لِلنَّاسِ....[9] بعد اجتماعي آن است; زيرا با توجه به اطلاق كلمه «قِيَاماً» و مناسبت آن با «لِلنَّاسِ» و با عنايت به معناي «قِيَام»[10] چنين برداشت ميشود كه كعبه و حج، سبب اصلاح امور ديني و دنيوي مردم[11] و باعث رفع نابسامانيها از جوامع مسلمين خواهد گرديد; چرا كه كعبه به عنوان ضامن جامعه بشري مطرح شده است و اين به خاطر حرمت و جلالت و قداستي است كه كعبه در نظر عموم مردم دارد; لذا كعبه موصوف به «بيت الحرام» شده است، چون محور فعاليت همگاني واقع ميگردد.
از سوي ديگر، همانطور كه هدف از ارسال رسل و انزال كتب، «قيام مردم به قسط»[85]ميباشد، بهترين وسيله تحقّق اين هدف، مراسم باشكوه حج است و اين يكي ديگر از منافع اجتماعي حج ميباشد.
خلاصه اينكه، قوام جامعه بشري، اقامه عدل و قسط در ميان مردم و اصلاح امور ديني و دنيوي به انجام حج است و اين، در گرو برگزاري صحيح حج ميباشد و نقطه مقابل آن، از هم پاشيدن جامعههاي بشري و رواج ظلم و فساد امور ديني و دنيوي است كه در گرو تعطيلي حج ميباشد. از اين رو، مولي علي عليه السلام در اين باره فرمود: «حج خانه خدا را ترك نكنيد كه هلاك و نابود ميشويد.»[12] در حقيقت بقاي اصل دين و در نتيجه بقاي متديّنين، بستگي به بقاي كعبه دارد. «تا كعبه پابرجاست دين و مكتب هم پابرجاست.»[13]
از آنجا كه حج مركز اجتماع و اتّحاد مسلمانان است، منافع و آثار اجتماعي فراواني را به همراه دارد، كه در ذيل به بعضي از آنها اشاره ميگردد:
* يكي از بارزترين منافع اين اجتماع عظيم، ايجاد تفاهم، تحكيم برادري و رفع اختلافات ديني ميان طبقات مسلمانان است. اگر از بررسي آيات و روايات[14] به دست ميآيد كه اسلام، دين اتّحاد و يكدستي است. بهترين و مناسبترين زمان و مكان، براي تحقّق اين هدف، موسم حج است. اگر به نماز جماعت سفارش و تأكيد شده كه اهالي هر محل، به كمك يكديگر، امور زندگي جمعي خويش را اراده نمايند و اگر نماز جمعه مقرّر شده تا مردم شهرها گِرد هم آيند و در پرتو اجتماع و اتّحاد، امور خود را حل كنند، حج هم در هر سال، در زمان و مكاني خاص واجب شده تا مسلمانان از نقاط مختلف عالَم پيرامون خانه خدا جمع شوند و دست اتّحاد و برادري به سوي يكديگر دراز كنند و در پرتو آن، مشكلات همديگر را حل نمايند.
حضرت امام خميني(رحمت الله علیه) در اين باره فرمودند: «از جمله وظايف، در اين اجتماعِ عظيم، دعوت مردم و جوامع اسلامي به وحدت كلمه و رفع اختلافات ميان طبقات مسلمين است.[15] با اتكال به خداي بزرگ در اين مواقف عظيمه، پيمان اتحاد و اتفاق در مقابل جنود شرك و شيطنت ببنديد و از تفرّق و تنازع بپرهيزيد; وَلاَ تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ....[16]
* پس يكي از آثار و منافع مهم اجتماعي حج، «وحدت كلمه» است كه زائران بيتالله بايد از راه دور و نزديك بيايند و تحكيم برادري در فكر و عمل را ملاحظه و مشاهده نمايند كه همه امّت اسلامي، يك خدا را ميپرستند; امت يك پيامبرند. معتقد به يك كتابند. به طرف يك قبله ميايستند. دوش به دوش هم، بر گِرد يك محور ميچرخند و همه يك هدف، يك مسير و يك برنامه را دنبال ميكنند. اين چنين وحدتي، بهطور قطع جمعيتها را فشرده و متراكم و قلبها را به هم نزديك ميكند و در نتيجه يك نيروي قوي توليد ميكند كه باعث عظمت و شكوه اسلام و مسلمين و ذلّت و خواري كفر خواهد شد; از اين روي، نبيّ مكرّم اسلام در خطبه معروف «حَجّة الوداع» به همين نكته اشاره فرمودند:
«اهل ايمان با هم برادرند. خونهاى آنها ارزش مساوى دارد. پيمان كوچكترين فردشان در حكم پيمان عموم مسلمين است. همه با هم در حكم يك دست و قدرت واحدى در برابر بيگانهاند.»[17]
احساس وحدت و يگانگي در ايّام حج، در حدّ اعلا وجود دارد; چرا كه عالِم و جاهل، غني و فقير، رييس و مرئوس، كوچك و بزرگ، سياه و سفيد، همه با هم در دو قطعه لباس سفيد ميخروشند و ميروند و مينشينند و ميخورند و ميخوابند.
خلاصه، افرادي كه در همايش حج گِرد ميآيند، هيچ اختلاف ريشهاي ندارند و رابطهاي كه ميان آنها حكم¬فرماست، رابطه دين است كه از هر رابطه ديگر، نظير ملّيت، نژاد و رنگ، قويتر و محكمتر است.
* يكي ديگر از منافع اجتماعي حج، «مساوات واقعي اجتماعي» است كه همه زائران، از حدّ اقل زندگي بهرهمند بوده و يك نمونه از زندگي اقتصادي، بدون فاصله يا لا اقل با فاصله كم، در هر سال يك بار، در عمل به نمايش گذارده ميشود; بهطوري كه زندگيها نزديك به هم، لباسها كاملاً يكسان، مكانها و غذاها شبيه هم ميباشد; چنانكه لغو امتيازات نژادي، رنگ، امتيازات شخصي; مانند ثروت و مقام، اصل و نسب، زيبايي و زشتي، شاهد گوياي ديگري بر اين مساوات است.
خداوند متعال در لغو امتيازاتي كه قريش[18] براي خود قائل شده بود، فرمود: «سپس از همانجا كه مردم كوچ ميكنند، كوچ كنيد و از خداوند طلب آمرزش نماييد كه خدا آمرزنده مهربان است.»[19] همچنان كه نبي مكرّم اسلام در خطبه حَجّةالوداع فرمود: «اي مردم! پروردگار همه شما يكي است و پدر همه شما يكي است; همه از آدم و آدم از خاك است; عرب را بر عجم فضيلت و برتري نيست، جز با ملاك تقوا.»[20]
اين سلوك جمعي در حج، عدالت اجتماعي اسلام را در پي دارد كه از مصاديق بارز آن، سير كردن فقرا، دفع حقوق شرعي، پاك كردن اموال و اداي دين است; زيرا نخستين مرحله حج، تصفيه حساب مالي با خدا و مردم است و اين نوعي توزيع ثروت اجتماعي است كه مبتني بر عدالت ميباشد و از سوي ديگر، اگر تقسيم قرباني صحيح انجام گيرد، ميليونها گرسنه سير ميشود و بدينوسيله ميان نيازمند و بي نياز، ارتباط برقرار ميگردد; چنانكه لباس احرام در يك رنگ، نوعي تعامل اجتماعي ميان نيازمند و بي نياز، حاكم و محكوم و رييس و مرئوس ميباشد و به انسانها ميفهماند كه ارزش حقيقي انسان، غير از مال و مقام است.
* يكي ديگر از منافع اجتماعي حج، ايجاد مسؤوليت اجتماعي در فرد است; زيرا فرد در طواف پيرامون كعبه، سعي ميان صفا و مروه، وقوف در عرفات و مشعر، بيتوته در منا ورمي جمرات، احساس ميكند كه جزئي از امّتاسلامي است كه عمل، هدف، خدا، قبله و كتاب واحد دارد و در نتيجه، به فكر مسؤوليت اجتماعي ميافتد.
* ديگر از منافع اجتماعي، «امنيت اجتماعي» است كه هيچ كس در ايام حج حق تعرّض به ديگران، حتي حيوانات را ندارد; چرا كه خداوند متعال فرمود: «هركس داخل آن شود، در امان است.»[21] و «به ياد آور هنگامي را كه خانه كعبه را مرجع و مركز امن و امان براي مردم قرار داديم.»[22]
وجود جامعه امن و مطمئن و به دور از هر گونه تجاوزي، از آرزوهاي ديرين دانشمندان و مصلحان بوده و هست كه سازمانها و جوامع بينالمللي، در تحقّق چنين آرزويي هستند، امّا تاكنون ره به جايي نبردهاند، ولي خداوند حكيم، بر اساس حكمت متعاليهاش قرنها قبل، منطقهاي را در يك نقطه از زمين براي چنين هدفي بنيان نهاده است; به حدّي كه شكار حيوانات و حتي كمك كردن شكارچي به واسطه نشان دادن آن با گوشه چشم هم ممنوع گرديده است; آن هم در منطقهاي كه نا امن بود. انسانها ربوده ميشدند و همه جا غارت و كشتار بود[23] و منطقهاي كه ظلم و فساد و بحث و جدال در آن منع شده است. قرآن در اين باره ميفرمايد: «كساني كه با احرام، حج را بر خود واجب كردهاند، بايد از تمتّعات جنسي و انجام گناه و بحث و جدال اجتناب نمايند.»[24]
وجود چنين جامعهاي، از آغاز خلقت، مورد عنايت خداوند متعال بوده است، كه شرط اساسي بقاي هر جامعه، چنين نعمتي است تا انسانها كلاس آن را در هر سال در اين مكان بگذرانند و در سراسر جهان گسترش دهند. اين تمرين و نمايش، اگرچه در مدّت كوتاهي است، اما هرچه هست، تمريني براي شركتكنندگان و اتمام حجتي براي جهانيان است و اگر محلّ تشكيل كنگره حج در نقطه امني قرار داده شد، براي اين است كه سران و نمايندگان مسلمانان، آزادانه و با كمال اطمينان نسبت به يكديگر و بدون هيچ تشويشي، منافع مسلمانان را در نظر گرفته و از همديگر جهت رفع مشكلات ياري بجويند.
* از منافع ديگر اجتماعي حج، معارفه و آشنايي بينالمللي مسلمانان جهان است كه امام ششم، جعفربن محمد ‘ در بيان علل حج فرمود: «خداوند در حج وسيله اجتماع مردم مشرق و مغرب را فراهم آورد تا همديگر را بشناسند.»[25]
در سايه شناخت يكديگر، زمينه تبادل آرا و افكار فراهم ميشود و هر گروه، از هر دياري كه ميآيد، دستاوردهاي علمي و پيشرفتهاي فرهنگي و اقتصادي خويش را به برادران ديني ديگر مناطق و كشورها انتقال ميدهد و با اين عمل، نردبان ترقي و تعالي را براي همديگر فراهم مينمايد و نقطههاي قوّت و ضعف خويش را شناسايي ميكنند و در صدد تقويت خويش بر ميآيند.
* از آثار و منافع اجتماعي حج، تنظيم برخورد اجتماعي زن و مرد است; چرا كه در ايام حج، آموخته ميشود كه در برخوردها مواظب يكديگر باشند و بهگونهاي ظاهر نشوند كه هوسانگيز باشد، بلكه بايد به دور از هرگونه آرايش و با لباس معمولي، در مقابل هم ظاهر گردند و حتّي بايد از لذّت جنسي حلال هم صرف نظر كنند تا تمرين و آزمايشي در پهنه زندگي اجتماعي گردد; فَلاَ رَفَثَ وَلاَ فُسُوقَ وَلاَ جِدَالَ فِي الْحَجِّ[26] كه مراد از «رفث» هرگونه لذّت جنسي در ايام احرام است. پس «عفّت اجتماعي» در موسم حج، تمرين داده ميشود تا در غير موسم حج برخوردهاي زن و مرد بهبود يابد.
* «آموزش و تمرين نظم و انضباط اجتماعي» نيز از آثار اجتماعي حج است; و اينكه حج از آغاز تا انتها، از روي نظم و ترتيب خاصي انجام ميگيرد; شروع آن در وقت معين و در مكان معين و با لباس و رمز مشخص و طواف، سعي، وقوف، رمي، هدي و... بايد بر اساس اندازه معين و نظم خاص انجام پذيرد تا بشر درسي از نظم و انضباط اجتماعي را بياموزد و براي هميشه آن را در جامعه رعايت كند.
* و بالأخره، اجتماع عظيم حج، ارائه نمونه عملي جامعه اسلامي است كه در سايه ايمان تشكيل گرديده و نمونهاي كوچك از اجتماع روحدار به نمايش گذاشته ميشود كه روابط اجتماعي مردم با يكديگر تحت تأثير ايمان و محبت واقع شده و در آن محيط معنوي خودخواهي و رفتار و گفتار ناپسند بسيار كم ديده ميشود; محيطي آرام و با صفا كه رعايت فضايل اخلاقي و حقوق اجتماعي به چشم ميآيد و اين اجتماع در واقع، نمايشي از جامعه اسلامي است كه داراي شكوه، عظمت، امنيت، عدالت، مساوات واقعي و نظم و انضباط اجتماعي ميباشد كه از امتيازات آن اين است كه هر سال اين اجتماع تشكيل و در معرض عمومي گذاشته ميشود.[27]
بيشك، حج از برنامههاي سلوك جمعي و قضيهاي جهاني است و براي منطقه و گروه مخصوص و جغرافياي ويژه نيست; همانطور كه خداوند متعال در خطاب به حضرت ابراهيم فرمود: «مردم را دعوت عمومي به حج كن تا پياده و سواره بر مركبهاي لاغر، از راه دور قصد خانه خدا كنند.»[28]
اين سلوك جمعي، كه از افراد مختلف جهان، با تفاوت در رنگ و پوست و زمان و مكان به وجود آمده، منافع زيادي را در بر دارد; نخست اينكه زمينهساز يك دولت واحد جهاني است و خود اين سلوك جمعي، دليل بر اين است كه اسلام جهاني است. مسلمانان از قارههاي مختلف جهان، با تفاوتهاي بسيار، در يك نقطه دور هم جمع ميشوند و يك خدا و يك پيامبر و يك كتاب و يك قبله و يك هدف را دنبال ميكنند و از يكرنگي و همفكري فهميده ميشود كه تشكيل دولت واحد جهاني امكان دارد و در واقع، حج ارائه نمونه عملي اين دولت واحد جهاني است.
از سوي ديگر، شكي نيست كه سلوك جمعي، باعث تغيير اجتماعي ملموس ميشود، اما از آنجا كه سلوك جمعي در حج، از بالاترين درجه تعامل اجتماعي است، پس نتيجه اين سلوك، در مرتبه برتر قرار دارد; چرا كه:
اولاً: تغيير اجتماع آن مطلوب، ثابت، عميق و ريشهدار خواهد بود.
ثانياً: بعد از اداي مناسك حج، دو تغيير در انسان حاصل ميشود; يكي تغيير روحي و تطهير نفسي و ديگري تغيير اجتماعي.
ثالثاً: از آنجا كه حج نقش خطيري در تغيير حيات روحي و اجتماعي دارد، بنابر اين، حرمتي از حرمات الله است كه هتك آن روا نيست و هركس كه برنامههاي الهي را بزرگ بشمارد و احترام آن را حفظ كند، براي او نزد پروردگارش بهتر است.[29]
رابعاً: در اين سلوك جمعي، مترقّيترين شعار اجتماعي وجود دارد و آن شعاري است كه اسلام به آن امر كرده و سنت پيامبر است و آن شعار برائت از مشركين است كه بهترين شعار براي احياي عدالت اجتماعي است; چرا كه بزرگترين انحراف در دين اسلام، كه باعث انواع شقاوت ميشود، شرك به خداست و ترديدي نيست كه وجود شرك در جوامع انساني، مانعي بر سر راه «عدالت اجتماعي» است و اعلان برائت از مشركين، سرآغاز تغيير اجتماعي انسان است تا اجتماع موحّد در همه سطوح، بر اساس احكام اسلام و عدالت اجتماعي، استوار گردد.[30]
5ـ بُعد اقتصادى حج
ـ لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلا مِنْ رَبِّكُمْ....
«گناهى بر شما نيست كه از فضل پروردگار خود (منافع اقتصادى در ايام حج) برخوردار شويد.»[32]
شكي نيست كه مراد از «فضل» در آيه، فضل و بهره مادي است; زيرا مسائل معنوي، جاي هيچگونه ترديدي نبود تا بفرمايد: لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ... همچنان كه مراد از «ابتغاء»، ابتغاي بعد از اتمام حج نيست; چراكه معامله و تجارت بعد از اعمال حج، جاي بحث و گفتگو ندارد، بلكه آنجا كه محلّ كلام بود، معامله و تجارت در هنگام عمل بود و آيه مباركه هم در ردّ اين نوع تفكّر، با صراحت تمام فرمود:
«هيچگونه مانع و اشكالي وجود ندارد كه مردم از فضل خدا بهرهمند گردند، بلكه با توجه به معناي ابتغاء[33] ميتوان در راه كسب آن اجتهاد و كوشش هم نمود و حتي با ملاحظه «مِنْ رَبِّكُم» ميتوان به آن رنگ عبادت داد تا از مصاديق بارز آيه رِجَالٌ لاَ تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَ بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللهِ...[34] به شمار آيد. منتهي بايد مواظب بود كه تجارت در خلال حج، «ابتغاء مِن فضل الله» باشد.
مؤيد ديگر بر اطلاق «ابتغاء فضلاً مِن ربكم» بر امور مادي، نظاير اين آيه در قرآن است كه «ابتغاء فضل الله» بر امور مادي نيز اطلاق شده است; از جمله در سوره مباركه جمعه فرمود:
هنگامىكه نماز پايان گرفت، شما آزاديد، در زمين پراكنده شويد و از فضل الهى طلب كنيد.[35]
فَإِذَا قُضِيَتْ الصَّلاَةُ فَانتَشِرُوا فِي الاَْرْضِ وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللهِ....
از سوي ديگر، اينگونه يك سو نگري به حج، در زمان ائمه (علیهم السلام) نيز براي ياران آنها ايجاد سؤال كرد كه آيا تجارت و بهرهمندي مادي در ايام حج ضرري به حج نميرساند. چنانكه شخصي مثل معاوية بن عمار، به امام صادق عليه السلام عرض كرد: مردي براي تجارت به طرف مكه حركت ميكند يا شتري دارد كه كرايه ميدهد، آيا حجش ناقص است يا كامل؟ حضرت پاسخ فرمودند: حجش كامل و تمام است.[36]
ـ از آيات ديگري كه دلالت بر بُعد اقتصادي حج دارد، آيه شريفه ذيل ميباشد: وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ... * لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللهِ...[37] است. با توجه به تقابل دو جمله لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ و يَذْكُرُوا اسْمَ اللهِ، برداشت ميشود كه حج، دو بُعد دارد; «عبادي» و «غير عبادي» و به يقين يكي از مصاديق بارز منافع، همان منافع اقتصادي حج است كه احتمالاً به دليل اهميت اين بُعد يا جهت مقابله با تفكّر جاهلي، مقدّم بر بُعد معنوي حج ذكر شده است.
شاهد قطعي بر اينكه مراد از منافع، اقتصادي هم هست، تمسّك حضرت امام رضا عليه السلام به اين آيه شريفه است كه در ضمن بيان علل و فلسفه حج فرمود:
«منافع و آثار حج، تمام اهل زمين; از شرق و غرب و خشكي و دريا را فرا ميگيرد، چه آنان كه حج را بهجا ميآورند و چه آنان كه به حج نميروند. از اين رو است كه قرآن فرمود: لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ».[38]
ـ توجيه ديگري كه ميشود براي تقدّم بُعد «غير عبادي» بر «عبادي» در اين آيه مباركه ذكر كرد، جنبه رواني قضيه است كه براي جذب مردم عادي به سوي خانه خدا، ابتدا روي منافع مادّي تكيه نموده و به تعبير مرحوم علاّمه طباطبايي، از آنجاكه انسان به طور فطري، حبّ ذات دارد و به منافع خويش علاقمند است، در همان اول فرمود: لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ.[39]
ـ از جمله آيات ديگر، آيه دوم از سوره مباركه مائده است كه خداوند متعال خطاب به مؤمنان ميفرمايد: «احترام كساني را كه به خاطر معاش و معاد، قصد خانه خدا را كردهاند، نگهداريد.»[40] يعني زائران خانه خدا، انسانهاي محترمي هستند. بنابراين، حرمت آنان را حفظ كنيد.
علاوه بر اينكه لسان اين آيه لسان مدح است و نيز بُعد اقتصادي آن مقدم بر بُعد عبادي ذكر گرديده، از تقابل فَضْلا مِنْ رَبِّهِمْ وَرِضْوَان، به خوبي استفاده ميشود كه مراد از منافع، نفع اقتصادي است.
ـ شاهد قرآني ديگر بر اهميت بُعد اقتصادي حج، آيهاي از سوره مباركه قصص ميباشد كه خداوند تعالي، ضمن منّت نهادن بر مشركان، روي دو نعمت تأكيد ميكند; «امنيت» و «مواهب اقتصادي»; «آيا ما حرم امني در اختيار آنها قرار نداديم كه محصولات هر شهر و دياري به سوي آن آورده شود ولي اكثر آنها نميدانند.»; ...أَوَلَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَماً آمِناً يُجْبَى إِلَيْهِ ثَمَرَاتُ كُلِّ شَيْء رِزْقاً مِنْ لَدُنَّا وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ.[41]
عنايت در كلمات «كُلِّ شَيْء» و «رِزْقاً مِنْ لَدُنَّا» و فعل «يُجْبَى» كه دلالت بر استمرار دارد، اهميت مطلب را دو چندان ميكند. به علاوه، اين دو نعمت، متعلق به زماني بود كه آنان مشرك بودند و خداوند به ايشان وعده ميدهد: اگر آنان كه در شهرها و آباديها زندگي ميكنند، ايمان بياورند و تقوا پيشه كنند، بركات آسمان و زمين را برايشان ميگشايد;[42] وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَات مِنْ السَّمَاءِ وَالاَْرْضِ....
ـ شاهد قرآني ديگر آيه 28 از سوره توبه است. در اين آيه ميفرمايد:
«اى كسانى كه ايمان آوردهايد، بدانيد كه مشركين آلوده و ناپاكاند. بنابراين، پس از اين سال نبايد قدم به مسجد الحرام بگذارند و اگر از فقر مىترسيد، به زودى خداوند شما را از فضل خويش ـ هرگاه بخواهد ـ بىنياز مىسازد. خداوند دانا و حكيم است.»
از آنجاكه مكيان به دنبال سود و تجارت بودند، ترسيدند كه نكند به خاطر اين منع، تجارت آنان از رونق بيفتد و وضع اقتصاديشان خراب شود، لذا خداوند در مقام دلجويي آنها، وعده فرمود كه به زودي شما را از فضل خويش بينياز ميسازم.
همچنان كه تاريخ گواهي ميدهد، بزرگترين بازار، از جمله بازار معروف عكاظ، در موسم حج بر پا ميگرديد و احتمالاً سوره قريش[43] را بتوان مؤيد ديگر قرآني بر اينگونه بازار دانست.
ـ آيات مربوط به قرباني نيز دليل قطعي ديگر بر بُعد اقتصادي حج است; زيرا يكي از اسرار قرباني، سير كردن گرسنگان ميباشد:
...فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ...[44]
فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِيرَ .[45]
همچنان كه پيامبر گرامي اسلام فرمود: «خداوند اين قربانيها را براي سير كردن مساكين قرار داده است.»[47]
علاوه بر آيات، روايات، زيادي هم دلالت بر بُعد اقتصادي حج دارد; بهطوري كه در بعضي از احاديث معصومين ^، يكي از علل و اسرار حج، بُعد اقتصادي آن بيان شده است.
امام صادق عليه السلام يكي از آثار حج را منافع اقتصادي شمرده است.[48]
امير مؤمنان عليه السلام در نهج البلاغه ميفرمايد: «وَ فَرَضَ عَلَيْكُمْ حَجَّ بَيْتِهِ الْحَرَامِ... يُحْرِزُونَ اْلاَرْبَاحَ فِي مَتْجَرِ عِبَادَتِهِ».[49]
حضرت رسول نيز حج را عاملي براي ريشه كردن فقر در جوامع اسلامي خوانده، ميفرمايد: «الْحَجُّ يَنْفِي الْفَقْرَ...».[50]
با توجه به مطالبي كه گفته شد، اقتصاددانان كشورهاي اسلامي ميتوانند از زمينه و فرصت حج استفاده نموده، با همفكري و همگامي، پايه محكمي را براي اقتصاد سالم اسلامي پيريزي نمايند و با ارائه مظاهر رشد اقتصادي و نمونههاي توليدي در ايام حج، سبب رشد سطح توليد از نظر كمّي و كيفي و در نتيجه زمينه مشاركتهاي اقتصادي را ايجاد و شاهد شكوفايي آن در جوامع اسلامي باشند. بديهي است، يكي از راههاي تحقّق اين هدف، برپايي نمايشگاه بينالمللي فراوردههاي اقتصادي مسلمانان جهان در كنار حرمين شريفن است كه موجب رشد مبادلات تجاري ميان كشورهاي اسلامي نيز خواهد شد; همچنانكه نبي مكرّم اسلام صل الله علیه و آله و سلم وقتي به مدينه هجرت كردند، بازاري را در كنار مسجد تأسيس نموده، دستور دادند مسلمانان از اين بازار خريد و فروش نمايند و بكوشند كالاهاي مورد نياز را، خودشان توليد و در اين بازار به معرض نمايش بگذارند.[51]
ليكن با كمال تأسف امروزه در اين اماكن مقدس، توليدات بيگانگان و دشمنان اسلام به معرض نمايش گذاشته ميشود و سود و منافع آن به جيب اجانب ميرود و گاهي بر ضدّ مسلمانان بهكار گرفته ميشود.
پي نوشت :
[1]. بقره: 197
[2]. حج: 27 و 28
[3]. با استفاده از پيام مقام معظم رهبرى، در تاريخ 8/3/72
[4]. حج: 27 و 28
[5]. آل عمران: 96 و 97
[6]. بقره: 125 و 199
[7]. مائده: 97
[8]. بقره: 125 و 199
[9]. مائده: 97
[10]. معناى آن قبلاً گذشت.
[11]. بحار الأنوار، ج86، ص65
[12]. حديد: 25
[13]. بحار الأنوار، ج96، ص19
[14]. وسائل الشيعه، ج11، ص21
[15]. آيات 103 آل عمران و 46 انفال و 10 حجرات و نظير روايات: «الْمُؤْمِنَ أَخُ الْمُؤْمِنِ»، اصولكافى، ج2، ص165
[16]. حج در كلام و پيام امام خمينى، صص34 و 37
[17]. حج در كلام و پيام امام خمينى، صص34 و 37
[18]. تحف العقول، ص30
[19]. قريش بر اين باور بودند كه وقوف در عرفات، وظيفه كسانى است كه از خارج مكه آمدهاند، اما قريش و طوايف اطراف حرم و وابستگان آنها خود را از اين كار معاف مىشمردند.
[20]. بقره: 199
[21]. تحف العقول، ص30
[22]. آل عمران: 97
[23]. بقره: 125
[24]. عنكبوت: 67
[25]. بقره: 197
[26]. وسائل الشيعه، ج11، ص14
[27]. بقره: 197
[28]. با استفاده از كتاب حج در قرآن شهيد بهشتى.
[29]. حج: 27
[30]. حج: 30
[31]. با استفاده از جزوه دكتر الأعرجى.
[32]. مجمع البيان، ج1، ص295
[33]. بقره: 198
[34]. «ابتغاء، فقد خصّ بالاجتهاد في الطلب»، مفردات راغب.
[35]. نور: 37، «مردان الهى كسانى هستند كه نه تجارت آنها را از ياد خدا باز مىدارد، نه خريد و فروش.»
[36]. جمعه: 10; آل عمران: 174; نحل: 14; اسراء: 12
[37]. فروع كافى، ج4، ص275
[38]. حج: 27 و 28
[39]. بحار الأنوار، ج96، ص32
[40]. الميزان، ذيل آيه.
[41]. مائده: 2
[42]. قصص: 57
[43]. اعراف: 96
[44]. {لاِِيلاَفِ قُرَيْش * إِيلاَفِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتَاءِ وَالصَّيْفِ}.
[45]. حج: 36
[46]. حج: 28
[47]. بحار الانوار، ج96، ص296
[48]. وسائل الشيعه، ج11، ص13
[49]. نهج البلاغه (صبحى صالح)، ص45
[50]. بحار الانوار، ج74، ص62
[51]. محمد خاتم پيامبران، مقاله حضرت آيت الله حسين نورى.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}